چن روزمن!!!!!!

منُ زندگی کوفتیم

 +بخاطر درسا ویه مسائل دیگه زیاد نمی تونم اپ کنـــــم

تواین مدت خیلی چیزا شد .....دیگه دست ودلمم به نوشتن تو دفترخاطراتمم زیاد نمیره 

ازخود سانسوری ازاینکه خودتو بخوری بیزارم اینجا هم دربعضی مواقع اینکارو می کنم ولــــی دفتر خاطراتم نه اصلا 

تودفترخاراتم با تمام احساسم می نویسم حالا بخواد خوب باشه بخواد بد 

البته بد وخوب مطلقی وجود نداره وهمه چی نسبیه 

شاید به چیزی که الان فکر میکنید خوبه دراینده بفهمید چقدر براتون مضر و بد بوده 

درکل خودم که اینطوریم 

اوضاع احوال مدرسه هم میگذره ....خیلی سخت گیری می کنن بهمون ووومن که اصلا به صلابه کشیده شدم 

ولــــی صد درصد سال دیگه اگه خدابخواد مدرسه مو عوض می کنم

بچه ها میگن نوری نسب (مدیرمونه خانومی کاملا خشک جدی وباجذبه که همه به ویژه من ازش میترسن)پرونده تو نمی ده 

مگــه میتونه هم چین پروندمو بگیرم که در دهنش باز بمونه 

باخیلیا لج کرده وپرونده شو نو نداده مثلا فاطمه می گفت من کارم  رسید به گریه زار ولی پرونده مو نداد یا خیلیا دیگه رو دیدم که هــــی دارن دوندگی می کنن پرونده شونو از مدرسه بگیرن وچقدرهم مینالن از دست نوری نسب 

به هرحال ولی من میگیرم نمیزارم اینده م تباه بشه دلم نمیخواد دیگه این مدرسه باشم میرم معلم من فقط به خاطر خانوم قنبری اومدم این مدرسه فدای سرم مگه خانوم قنبریمدرسه های دیگه نمیره میرم یه مدرسه دیگه که اونم درس بده 

رحیمیان رو هیچ وقت حلال نمی کنم ینی حقمو ازش میگیرم یه کاری می کنم که دهنش سه اینچ باز بمونه خیلی کار بدی کرد خیلی یعنی حق هم چین کاری نداره  اشک منو جلوی اون همه ادم در اورد منی که تا حالا هیچ کدوم دوستام اشکاموندیدن اول میخواستم برم دفتر بگم مدیر که داره چیکار میکنه ولی بچه ها متقاعدم کردن که این رحیمیا ن خیلی ادم بیشعوری و اگه بری دفتر فقط باتو لج میکنه راستم میگن مدیرکه نمیاد معلمو خودشوکوچیک کنه به خاطریه دانش اموز تازه وارد

منم نرفتم تاخودمو خراب نکنم یعنی ازحقم گذشتم حقی که کسی که نشسته اون بالا پایمال کردش منظورم رحیمانه رحمییان معلم زبان فارسی وادبیات فارسیمونه خدابخــــیربگذرونه امسالو 

میخواستم سرکلاس ازش یه عکس بگیرم وبزارم تو وبم نشدحالا شایدگرفتم 

شمارشم گیربیارم پخش پخشش می کنم 

کاش میشدیه کاری کردکه دیگه سرکلاس مانیاد یا یه کاری که کلا ازمعلمی برکناربشه 

ها راستی میگن رحمیمیان حامله نمیشه نمی خوام توکارخدا دخالت کنم ولی به نظرم خدایه چی دونسته بچه نداده بهش اخه خیلی سگــــــــــــه 

معلم بدیه واقعا ریده تو دهن من اصن یه وضیعه ....!!!!!

با نداهم خِِِِـــــیلی  کاربدی کرد عوضــــی!!!هرچی فوش نسارت کنم کمــــه!!!

بیچاره ندابه خاطر اون افلیج چقدرگریه کرد .....(پاهاشوکج موج میزاره راه میره رحیمیان )

با سپیده دعواکردم اون شروع کرد خودشو انداخت وسطوفوش داد من ازدعوا بیزارم اگه ببینم دعواشده جایی تمومش می کنم یا پادرمیونی می کنم ببینم میخواد دعوابشه پامیشم میرم ببینم دارن دعوا می کنن جداشون می کنم هرچند اگه خودممم کتک بخورم هرجا کلن ببینم بوی دعوامیاد بیخیال میشم ولـــی سپیده خودش  میخارید چیزش !!!

فرداشم وقتی اومد مدرسه دیدم زیر چشاش پف کرده ودپرسدپرسه 

بعد فهمیدم گوشیشو دزدین تو بازار ازش

کلی گریه کرده بود بخاطر گوشیش شب تاصبح بیدارمونده بود 

ایشالله که پیدامیشه ....

به قول سارا گوشی مقدسه من به گوشیم خیلی وابستم خعععععععععلی اصن یه وضیعه 

تازگیا خعععععععععععلی ولخرجی می کنم خعععععععععلی اصن یه وضیعه

همش میرم مغازه این واون میخرم واس خودم صفا سیتی راه میندازما .......

 



نظرات شما عزیزان:

sara
ساعت14:52---5 آذر 1391
جوادی همه بدی هاشو داده نوری نســــــب....آره؟؟؟؟
پاسخ:areee ye jooraii


sara
ساعت16:15---30 آبان 1391
منم بدجور ولخرج شدم.امروز 17 تومن خرجیدم!!!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:,ساعت | 7:3 نویسنده | مرمـر |